وقتی یک اتفاقات بد می افتد چکار کنیم ؟

وقتی یک اتفاقات بد می افتد چکار کنیم ؟

همانطور که همگی ما تجربه کرده ایم در هر برهه ای از زندگی مان اتفاقات بد و خوب برای هر انسانی می افتد اما در کمال تعجب می بینیم که بعضی ها زندگی شادتر و موفق تری دارند و بعضی ها دائما در دام این اتفاقات بد تکراری قرار می گیرند. در این مقاله میخواهیم نحوه رفتار انسانهای موفق را با اتفاق بد بررسی کنیم و ببینیم که به چه دلیل یک اتفاق مشابه برای دو فرد متفاوت می افتد ولی نتیجه آن برای هریک از آنها با دیگری زمین تا آسمان فرق دارد.

انتنی رابیزن میگویند: Your life is your perception

زندگی تو ادراک توست: اگر بخواهیم این جمله را بیشتر باز کنیم یعنی زندگی ما در اصل نوع نگاه ماست به اتفاقاتی که برایمان می افتد. هر موضوعی و هر اتفاقی را میتوان از جنبه های متفاوتی در نظر گرفت. در اصل نوع نگاه ماست که تعیین میکند که حس و حال خوبی داشته باشیم یا خیر. در تمامی مشاورات آنلاین یا بیزینس کوچینگی که انجام میدهیم سعی بر آن است که به مراجع کمک کنیم که نوع نگاه خود را به آن موضوعی که حالش را خراب کرده است عوض کنیم. البته اصلا منظور توهم و یا خدایی ناکرده نادیده گرفتن واقعیات نیست. برای مثال اگر فردی 10 میلیون تومان پول در حسابش داشته باشد میتواند دائما شکایت کند که این پول کم است و دیگری دائما خدارا شکر کند که این 10 میلیون تومان را دارد. پس به نظر می رسد که در مواجهه با اتفاقات بد اگر بتوانیم نوع نگاه خود را کمی تغییر دهیم احتمالا راحتتر میتوانیم آن اتفاق را پشت سر بگذاریم.

وقتی یک اتفاقات بد می افتد چکار کنیم ؟

نوع نگاه انسانهای عادی به اتفاقات بد

همانطور که مطرح شد همه انسانها اتفاقات ناخوشایند را در زندگی تجربه میکنند. در اینجا میخواهیم ببینیم که انسان های موفق به اتفاقات بد چگونه نگاه میکنند. طی مشاوره و آموزش مدیریت کسب و کار در اصفهان و دوره تخصصی کوچینگ کسب و کار در اصفهان آنلاین یا حضوری که داشتم یک نکته همواره توجه مرا جلب کرده است انسانهایی که یک اتفاق بد را تجربه میکنند و بعد این اتفاق بد دائما تکرار میشود یا اتفاقات بد دیگری را در پی آن تجربه میکنند کسانی هستند که به محض وقوع اولین اتفاق بد نقش خودشان را فراموش کرده و شروع میکنند به شکایت کردن از زمین و زمان، اینها کسانی هستند که دائما درحال انتقاد کردن از محیط اطراف، پدر، مادر، جامعه، دوستان همکاران کارفرمایان و غیره هستند در زندگی این افراد همه چیز و همه کس مقصر است به جز خود آنها. بعد از این هم که اتفاق را سپری کردند دائما در حال سرزنش خود و دیگران هستند که چرا این اتفاق بد برایشان افتاده است. در آن حالت دائما حسرت گذشته را میخورند و دیگران را لعنت میکنند که چرا باعث شده اند که این اتفاقات بد برایشان بیفتد

نوع نگاه انسانهای موفق به اتفاقات بد

در عوض مدیران موفقی که در جلسات مشاوره یا بیزینس کوچینگ آنلاین یا حضوری شرکت کرده اند کسانی هستند که وقتی اتفاق بدی برایشان افتاده است در مرحله اول صد در صدر مسئولیت ان اتفاق را خودشان به عهده میگیرند. البته اینگونه افراد مسئولیت کل زندگی خود را به عهده دارند و دائما از این و آن شکایت ندارند. همین نگاه باعث شده است که وقتی اتفاق بدی برایشان می افتد میتوانند تصمیمات درست تری بگیرند. این گونه افراد در اتفاقات بد دنبال تجربه میگردند. از خودشان می پرسند که از این اتفاق بد چه تجربه ای کسب کردم؟ چکار باید بکنم که بارد دیگر این اتفاق را تجربه نکنم؟ از تجربه حاصل از این اتفاق چه رشدی میتوانم حاصل کنم و غیره.

استفاده از تجربیات

همانطور که در پاراگراف قبلی ذکر شد، انسانهای موفق از تجربیاتی که در خلال اتفاقات بدست می اورند استفاده میکنند و مراحل بعدی زندگی خود را بدون نقص بیشتری آغاز میکنند. زمانی هم که در آینده ایام به یاد آن اتفاق بد می افتند با خود مرور میکنند که چه تجربیان ارزنده ای بدست آورده اند. بنابراین معمولا حسرت گذشته را نمیخورند. از تجربیات گذشته در زمان حال استفاده میکنند و برای اینده برنامه ریزی میکنند.

وقتی یک اتفاقات بد می افتد چکار کنیم ؟

دست یابی به احساس یک درجه بهتر

نکته ای که در مواجهه با اتفاقات بد باید مد نظرمان باشد این است که قرار نیست یک دفعه از یک اتفاق خیلی بد به حسی برسیم که شروع به رقصیدن کنیم. مقصود این است که سعی کنیم در دل آن اتفاق یک چیزی پیدا کنیم که حس ما را فقط یک درجه بهتر کندو به همین ترتیب احساس خود را ارتقا دهیم. وقتی نوع نگاه خود را به ترتیبی که در پاراگرافهای بالا ذکر شد تغییر میدهیم میتوانیم انتظار داشته باشیم که به احساساتی بهتر دست پیدا کنیم و این احساسات بهتر نهایتا ما را به تصمیم گیری های درست تری سوق می دهد و این تصمیمات درست که در اثر احساسات خوب گرفته شده ند خودشان جلوی اتفاقات بد بعدی را میگیرند.

برای مثال اگر بچه با توپ شیشه پنجره را شکسته ما میتوانیم به سرزنش و تنبیه او بپردازیم و به خدا شکایت کنیم که چرا یک بچه شیطان به ما داده است و یا از طرفی در لحظه بگوییم خدایا شکرت که به بچه آسیبی نرسید. خدایا شکر که آن یکی شیشه سه متری شکسته نشده است. کدامیک برای شما آشناتر است؟

نتیجه گیری

سعی کنیم در میان اتفاقات بد اول از هر چیز نقش خودمان را پیدا کنیم هرچند ناچیز باشد، بعد بگردیم دنبال تجربیان و خیریت هایی که در دل این اتفاق به ظاهر بدست آورده ایم. سعی کنیم از این تجربه برای برنامه ریزی آینده استفاده کنیم و همچنین ببینیم مسئولیت ما در قبال این اتفاق چیست. در نهایت از گذشته فقط و فقط تجربیات آن را به امروز منتقل کنیم نه حسرت آن را.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *