در این مقطع پس از تحلیل و بررسی های فراوان متوجه دو مطلب خیلی مهم شدم: اول متوجه شدم میزان موفقیت مدیران و کسب و کارهایشان خیلی به باورهای آن ها بستگی دارد. باورهای خاصی بودند که باعث می شدند نهتنها یک مدیر در حوزه کسب وکار خود بلکه در تمام عرصه های دیگر زندگی اش نیز موفق باشد. پس تصمیم گرفتم کتابی در این خصوص با عنوان “دیگر باورهای مدیران موفق” به رشته تحریر در آورم که امیدوارم راهگشایی باشد در حل مشکلات نه تنها مدیران بلکه تمام افرادی که می خواهند در زندگی خود موثرتر و شادتر باشند. مطلب دوم استفاده مدیران موفق از مشاوران مدیریت بود. پس متوجه شدم قدم بعدی که باید بردارم مشاوره مدیریت است.
با توجه تجربیات گران بهایی که در سال های قبلی کسب کرده بودم. وارد عرصه مشاوره مدیریت شدم و مشغول تحصیل در آن حوزه شدم. با این کار به بهترین نحو می توانستم به مدیران و کسب و کارهایشان کمک کنم. در بسیاری از مشاوراتی که در خدمتم مدیران و صاحبان کسب و کارهای مختلف بوده ام متوجه شدم این بود: زمانی که با ارائه چند تکنیک ساده و پس از گذشت یک یا دوجلسه برخی باورهای محدود کننده کشف اصلاح میشد، روند رشد کسب و کار آغاز می شد. البته در طی این مسیر نکته سومی را نیز متوجه شدم و به همین دلیل این شعار را به نام خودم ثبت کردم:
“سنا غیور بنیان گذار حس خوب در کسب و کار در ایران”
و پس از ثبت این شعار تمامی مشاورات و جلسات بیزینس کوچینگی که برگزار میکنم با تمرکز بر به حس خوب رسیدن مدیران و صاحبان کسب و کارهاست. در انتها مطمئن هستم که این هم آخرین قدم نیست و این مسیر همواره رو به رشد و پیشرفت است و من هم سعی خودم را میکنم که به این رشد ادامه دهم.
سناریور آینده سنیکا
روزی روزگاری جهان آنقدر به هم ریخته شده بود که همه انسان ها احساسات بدی داشتند، چه آن هایی که وضع مالی خیلی خوبی داشتند و چه آن هایی که وضع مالی خوبی نداشتند. همه دائما درگیر مشکلاتی بودند. هر روز اخبار کشته شده های کرونا به گوش می رسید، خبر ورشکستگی های مختلف در کشورهای مختلف، آلودگی هوا و خرابی محیط زیست، خشکسالی، جنگ، بمب گذاری، نوسانات نرخ ارز، تورم لجام گسیخته و غیره. یک روز فردی پیدا شد و بنیانی را برپا کرد با نام “حس خوب در کسب و کار” او شروع به تولید محتوا های مختلفی نمود که بتواند احساسات خوب را به کسب و کارها، صاحبان و مدیرانشان القا کند.
بعد از گذشت مدتی با توجه به موضوعات و مطالبی که از طرف او مطرح شده بود، باتوجه به راه حل هایی که ارائه داده بود، صاحبان کسب و کار به سوی او سوق پیدا کردند، به خاطر محتوا هایی که تولید شده بود آنها توانسته بودند به احساسات بهتری برسند. آنها فهمیده بودند که همه چیز پول نیست، هرچند که پول یک ابزار قدرتمند در مسیر رسیدن به احساس خوب میتواند باشد. فهمیده بودند که باید از خود مسیر لذت ببرند بجای اینکه دائما منتظر رسیدن به مقصد باشند.
نهایتاً تعداد افرادی که اینگونه فکر می کردند بیشتر و بیشتر شد صاحبان کسب و کارها فهمیدند که برای این که بتوانند کسب و کار بهتری داشته باشند بهتر است به دیگران کمک کنند، بهتر است کارمندان را در قسمتی از سود خود شریک کنند، آن ها فهمیدند که باید کارمندان و کارگران آنها احساس خوبی داشته باشند تا کل سازمان بتواند پیشرفت کند و همه اینها به خاطر استفاده از محتواها، محصولات و خدمات مشاوره و بیزینس کوچینگ سنا غیور بود. دید افراد به کسب و کارها و محیط پیرامونی آن عوض شد، فرهنگ خدمت کردن نهادینه شد، در چنین شرایط میتوان انتظار داشت که جهان جای بهتری برای زندگی کردن شود هر چند بخش کوچکی از آن باشد.