در شرایط تحولات اقتصادی داخلی یا خارجی و همچنین در زمان رشد تکنولوژی کسب و کار ها و مدیران آنها حتما باید همسو شدن با تغییرات را در دستور کار خود قرار دهند. اگر بدون تفکر و اقدام باشند تغییرات و تحولات آنها و کسب و کارشان را خواهد بلعید. مثال این مدعا شرکت نوکیا است که سالهای سال اولین برند تولید تلفن های همراه بود و فقط به خاطر اینکه به موقع به تغییرات بازار و نیازهای مشتری واکنش نشان نداد با ریزش 99 درصدی سهام خود مواجه شد. مدیران نوکیا باور نمیکردند که تحولات آنها را خواهد بلعید. به همین دلیل، سنا غیور با ارائه خدمات مشاوره کسب و کار در اصفهان به صورت مشاوره تلفنی کسب و کار، مشاوره آنلاین کسب و کار و… در این مقاله سعی بر این است که از یک زاویه ی جدید به همسو شدن با تحولات نگاهی بیندازیم.

تفکر یا اقدام ؟

همواره وقتی صحبت از تحول در کسب و کارها میشود این سوال مطرح میشود که نقش تفکر، باورها و ذهنیت در ایجاد تحول، رشد و پیشرفت بیشتر است یا نقش اقدام و عمل. نظرات مختلفی درباره این موضوع وجود دارد برخی میگویند که نقش عملگرایی پررنگ تر است و برخی میگویند تفکر و باور است که همه چیز را میسازد. به راستی، به نظر شما کدام مهمتر است؟

ترازوی پیشرفت و تحول در کسب و کار چیست؟

در ادامه شما را با ترازوی پیشرفت آشنا میکنم. این مفهومی است که کوین ترودو از آن به عنوان کلیدی ترین مفهوم رشد یاد میکند. این ترازو توازن بین چرایی انجام یک کار و چگونگی انجام یک کار را برقرار میکند. در اصل چرایی همان باورها و تفکرات و ذهنیت ما هستند و چگونگی همان اقدام و عمل است. نکته با اهمیت این است که چند درصد هرکدام از اینها در پیشرفت و تحول کسب و کار تاثیر گذار هستند.

چرایی

تفکر ما چرایی را پاسخ میدهد. در پاسخ به اینکه من چرا میخواهم یک اقدام یا یک تحول را ایجاد کنم تفکر میکنیم و باورهای مناسب را میسازیم و هرچه روی این قسمت وقت بیشتری صرف کنیم راحتتر میتوانیم با چالش هایی که در طی مسیر با آنها برخورد میکنیم کنار بیاییم. در اصل تفکر کردن راجع به چرایی موتور انگیزه ما برای انجام کارها و اقدامات است.

چگونگی

اقدام و عمل به این سوال پاسخ میدهد که چگونه ایده ها و راهکارهایی که در بخش قبلی به آن رسیده ایم را اجرا کنیم. اکثریت انسانها وقتی به چگونگی فکر میکنند و چالش های پیش روی اقدامات را از پیش بررسی میکنند  به طور کلی از انجام آن کار یا ایده منصرف می شوند. نکته آموزشی که اینجا میتوان به آن دست یافت این است که همیشه اول به چرایی ها پاسخ دهیم و بعد سراغ چگونگی برویم. چراکه اگر تفکر صحیح داشته باشیم 90 در صد از راه را رفته ایم. نباید به ذهن خود اجازه دهیم درگیر چگونگی ها شود و  از اقدام باز ایستد.

همراستایی

بسیار مهم است که اقدامات و تفکرات ما باهم در یک راستا باشند در غیر این صورت مثل این است که برای حرکت یک خودرو همزمان گاز و ترمز را بفشاریم، در این صورت نه تنها خودرور حرکت نمیکند بلکه آسیب جدی میبیند. پس سعی کنیم که اقدامات ما هم راستا با تفکرات و باورها و اهدافی باشد که قرار است به آن دست پیدا کنیم .

در این حوزه چهار نوع مدیر وجود دارند:

  1. مدیرانی که فقط به تحولات و پیشرفتها فکر می کنند ولی اقدامی در کارشان نیست. اینها کسانی هستند که همیشه این جمله ورد زبان آنهاست” این ایده من بود ولی فلانی آن را انجام داد”. معمولا اینگونه مدیران نمیتوانند بیشتر از 4 یا 5 سال کسب و کار خود را ادامه دهند.
  2. دسته دوم مدیرانی هستند که بدون فکر فقط اقدام میکنند. ترجیح می دهند به جای بررسی و اصلاح باورها و ترسیم چرایی ها اقدام کنند و از روش آزمون و خطا استفاده کنند. این دسته از افراد در موارد نادری موفق میشوند ولی در بیشتر مواقع شکست میخورند چراکه بدون فکر اقدام کردن آنها را در موقعیت شکست قرار میدهد.
  3. دسته سوم مدیرانی هستند که دچار روز مرگی هستند. اینها نه فکر میکنند و نه اقدامی انجام میدهند. اینها در شرایطی که اوضای اقتصاد مناسب باشد 4 یا 5 سال دوام دارند ولی اگر شرایط اقتصادی رکودی باشد بیش از یک یا دو سال نمیتوانند کسب و کار خود را ادامه دهند و زود تر از دسته دوم شکست را تجربه خواهند کرد.
  4. دسته چهارم کسانی هستند که موضوع این مقاله هستند. اینان کسانی هستند که به اندازه کافی تفکر مکنند جنبه های مختلف را بررسی میکنند، به چرایی ها فکر میکنند حتی اگر لازم باشد باورهای خود را نسبت به یک موضوع اصلاح میکنند و زمانی که وقت کافی برای تفکر گذاشتند اقدام را شروع میکنند. اقدام را به صورت قدم به قدم در دستور کار خود قرار می دهند. این دسته مدیرانی هستند که میتوانند کسب و کار خود را بیشتر از 10 سال مدیریت کنند چراکه همواره با تغییرات تغییر میکنند و همزمان اقدامات مناسبی را در دستور کار خود قرار می دهند.

نتیجه گیری

اگر بخواهیم به طور خلاصه موارد فوق را دسته بندی کنیم، اولا باید و باید تفکرات و باورهای مناسب برای رشد و تحول در کسب و کار خود داشته باشیم و همچنین به میزان کافی دلائل یا چرایی انجام آن کار را برای خودمان و تیم خود مشخص کنیم. سپس در قسمت اقدام و عمل به جای اینکه انتظار داشته باشیم از قدم اول تا اخر مسیر را از پیش ببینیم سعی کنیم قدم اول را برداریم چالش های آن را بر طرف کنیم و مطمئن باشیم که در طی مسیر راهکارهای مشکلات را پیدا میکنیم و پس از اتمام هر قدم، قدم بعدی باری ما مشخص تر خواهد شد.